ناکام دات کام
آن هنگام که در هجمه ای از هیاهوی غریب این زمانه، از روی ناامیدی ، روح و تنم سرشار از سکوتی پر معناست ، باز دلم یاد تو می کند ... دوباره خودم را در میان مشکلات و گره های جورواجور زندگی ، تنها و بی کس می بینم ... و این بار آوای دلنشین تو به گوش می رسد و چه شیرین!... آن موقع است که تمام امیدم ، توجه و عنایت توست . قلبم به روشنی گواهی می دهد که هنوز کسی هست که تو را ببیند. آن وجودی که مهربانانه تر و نگران تر از مادری دلسوز چشم به راه توست.... حال آیا به نوای درونی دلم گوش دهم ؟ آیا باور کنم که تو یی که هر لحظه مرا می بینی؟ همه دغدغه ها و افکار خرد و کلان مرا می بینی ؟ چگونه با خودم کنار بیایم ؟ چه سخت است!... چگونه از تو انتظار داشته باشم که لحظات شیرین کردار و رفتار نیک مرا ، موقعی که کار خیر و مثبتی انجام می دهم و زمانی که تو را می خوانم، بهترین ثواب ها و اجابت ادعیه ام را پیشکش کنی . و لحظه به لحظه تصویر افتخارآفرینی ها بنده ات را به تماشا بنشینی ... هنوز ساعاتی قبل را فراموش نکرده ام . که در لحظه های تلخ و تاریک گناه ، حضورت را لمس نمی کردم. نه تو را می دیدم و نه تو مرا می دیدی..افسوس ... سرگردانم بین این دو حالت شرمساری و سبکبال بودن . . از تو بخواهم که مرا ببینی یا نبینی . اگر مصلحت نمیدانی که فریاد های الآنم را بشنوی ، فدای وجودت ای مهربان ترین مهربانان ! امیددارم که خطاهای گذشته ام را هم ندیده باشی . اینگونه بسیار خوشنودم . با تو آینده ام را پاک تر و روشن تر می بینم . موضوع مطلب : یادداشت ثابت - یکشنبه 92 آبان 13 :: 11:40 عصر :: نویسنده : شب پر - (سینا) درباره وبلاگ آخرین مطالب پیوندها لوگو آمار وبلاگ بازدید امروز: 31
بازدید دیروز: 20
کل بازدیدها: 156898
|
|